۱۳۸۷ دی ۱, یکشنبه

نقد فرمالیستی یک اثر

تعریف فرمالیستها از نظر فرم:

تنها قالب ظاهری اثر هنری نیست بلکه از نظر آنها شکل و یا فرم بایستی در ار تباط با دیگر عناصر قرار گیرند و از این طریق ساختار منسجم به وجود آورند که در ارتباط با محتوا باشد. هر عنصری دارای وظیفه ای است که ما را برای رسیدن به محتوا کمک می کند.

هدف نقد فرمالیستی:

کشف فرم یا شکل در اثر ادبی است در ارتباط با مزمون یا محتوا، از دیدگاه فرمالیستها آثار هنری قائم به زاتند یعنی مسائل غیر ادبی مثل زندگی نویسنده، تاریخ نویسنده، سیاست، اجتماع، روانشناسی اهمیتی ندارد اصل مسئله برای منتقد این است که اثر ادبی چیست؟ چه شکلی دارد؟ و چه تاثیری می گذارد؟ و این تاثیر چگونه به وجود آمده است. همه این پرسشها باید از خود متن بیرون بیاید.
مهمترین نظریه فرمالیستها:
این است که منتقد پیش از برخورد با یک اثر باید به دنبال ادبیات آن باشد یعنی آنکه یک متن ادبی را از یک متن غیر ادبی تمییز دهد. برای رسیدن به این هدف آنها نظریاتی را بیان کردند.

1) آشنایی زدایی Difamilization:
زبان ادبی زبانی است که روشهای گوناگونی را برای بیان مفهوم انتخاب می کند زبان معمول در ادبیات معمولا موجب تقویت شده شاعرانه و یا تحریف شده و یا حتی واژگون شده است در نتیجه زبان در ادبیات غریب می شود و به تبع آن دنیای آشنای ما در اثر ادبی نا آشنا می شود.
یاکوبسن از منتقدان فرمالیستی می گوید که شاعر یا نویسنده با هجوم آوردن به زبان عادی و روزمره ما را به تفکر وا می دارد. هم چنین شکلوفسکی می گوید با آشنایی زدایی با زبان هنرمند عبور چشم، گوش و احساس ما را از روی اشیاء کند می کند.(به فکر وا می دارد)
در نظریه آشنایی زدایی ادبیات و هنر ناب سر راه مخاطب خود موانعی می گذارد و بر عکس آنچه که می پنداریم مفاهیم را آسانتر و قابل دسترس تر نمی کند تنها حرکت را کند تر می کند و می گوید برای رسیدن به یک درک و تجربه تازه، باید مکث و تامل کرد.
2) تفاوت کاربرد زبان در ادبیات و دیگر زمینه ها:
از نظر فرمالیستها وجه تمایز کاربرد زبان در زمینه های دیگر به جز ادبیات این است که هر کلمه تنها یک معنی دارد اما در ادبیات ممکن است هر کلمه دارای معانی متفاوتی باشد و یا چند معنا با هم. یعنی در ادبیات یک واژه مساویست با چند معنا و در علوم دیگر و یا تاریخ و غیره...یک واژه مساویست با یک معنا. به همین دلیل است که در بعضی از علوم از لغاتی استفاده می کنند که هرگز لغاتی دیگر را تعبیر نکند.
3) اهمیت واژه و لفظ در ادبیات:
در زبانهای عادی یا علمی واژه اهمیت ندارد بلکه معنا و مفهوم آن مهم است. هنگامی که می خواهیم شعر و یا اثر هنری را نقل و قول کنیم می بایست از همان واژه ها استفاده کرد چرا که هر واژه دارای کاربرد ویژه همان آهنگ و معنای خاص خود است. و چنانچه این لغات را تغییر دهیم از نظر منظور و او جدا شده ایم فرمالیستها می گویند در ادبیات چه گفتن مهم نیست چگونه گفتن مهم است . از نظر فرمالیستها هر شاعر و یا نویسنده یک مفهوم و یا مضمون واحد را با انتخاب واژه های خاص خود بیان می کند که نشانه توانایی او در بیان آن مفهوم است.
4) تفاوت ادبیات با واقعیت:
فرمالیستها معتقدند که هنر و ادبیات از واقعیت جدا هستند و اثر را باید بوسیله خود اثر به دور از رویدادهای تاریخی واقعی و زندگی نامه ای خالق اثر بررسی کرد.
شکلوفسکی می گوید که هنر همواره از زندگی جدا بوده است و رنگ آن ارتباطی به رنگ پرچمی ندارد که بر دروازه شهر کوبیده اند.
فرمالیستها معتقدند که اشخاص واقعی در یک اثر هنری جای ندارند و اگر از آن اشخاص نامی برده می شود بوسیله هنر حقیقت تاریخی و ملموس خود را از دست می دهد.
زبان عاطفی و احساس ادبیات با واقعیت متفاوت است و نمی تواند سندی برای قضاوت محسوب شود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر